به گزارش مشرق، معمولا هنگامی که دربارهی ضعیف از آب درآمدن هر اثر سینمایی صحبت میشود، دلایل متفاوت و در عین حال آشنایی برای گره خوردن فیلم به مشکلات وجود دارند؛ چه زمانیکه یک اثر سرگرمکننده بیش از حد خود را جدی میگیرد و چه زمانیکه یک فیلم انقدر دلباختهی پیامهای خود میشود که قصهگویی و شخصیتپردازی درست را فراموش میکند. در حقیقت طی اکثر مواقع، نقدهای منفی توضیح میدهند که چرا یک محصول سینمایی نتوانست به اهداف خود برسد. کارگردان کدام لحن را به شکل غلط در فیلم پیاده کرد؟ تدوین چگونه در انتقال احساسات کاراکترها با داستانگویی تصویری شکست خورد؟
در حقیقت وقتی از «شکست» یک فیلم سخن به میان میآید، باید تلاشی برای کسب پیروزی انجام شده باشد. ولی مسئلهی ونوم ۲ اصلا نرسیدن به یک هدف نیست. زیرا از جدیت مضحک اثر در انجام کارهای خود پیدا است که اتفاقا تیم سازنده در همهی سکانسها به اهداف خود دست یافت. کلی مارسل، اندی سرکیس و تهیهکنندگان فیلم ««ونوم: بگذارید کارنیج بیاید Venom: Let There Be Carnage دقیقا میخواستند همین اثر قرارگرفته دربرابر مخاطب را بسازد؛ نه اینکه مثلا آرزوی رسیدن به مقصد بهتری را داشتند و صرفا ناگهان دیدند که فیلم راه را اشتباه رفت.
برای پذیرش این ادعا کافی است که به پیوند اثر با فیلم قبلی نگاه کنیم. ونوم ۲ دقیقا پیرو همان داستانگویی و روایت بچگانه و بیش از حد اغراقآمیزی است که فیلم Venom، محصول سال ۲۰۱۸ میلادی پیرو آن بود. یک رابطهی مثلا احساسی پوچ بین موجودی فضایی و یک ژورنالیست زمینی؟ اینجا کل فیلم را مال خود کرده است. داستانگویی عاشقانهی فرعی برای نمایش به چالش کشیده شدن زندگی اِدی؟ در این فیلم بازگشت آن با چند سکانس ابلهانهتر از لحظات رمانتیک فیلم اول را میبینیم.
تیم سازنده کاملا با نکتهبرداری از اثر قبلی و عملکرد مالی آن به سراغ طراحی فیلم جدید رفت و به نتیجهی دلخواه خود رسید. فروش سینمایی« «ونوم ۲ از چهار برابر بودجهی تولید آن فراتر رفت و هیچ شکی در سودآوری این اثر حدودا ۹۰ دقیقهای وجود ندارد. پس ونوم ۲ تیرانداز ضعیفی نیست که نتوانست حتی یک بار هم به وسط هدف شلیک خود کند. بلکه مثل فردی میماند که عامدانه موقع استفاده از کمان، همیشه خارج از نشان را هدف میگیرد تا خیلیها به افتضاح بودن او در تیراندازی بخندند. وقتی بپذیریم که ونوم ۲ عامدانه شدیدا ضعیف است، تازه میتوانیم بفهمیم که چگونه چنین محصولی به وجود آمد.
اعتماد به نفس باورنکردنی فیلم هم به خوبی روی این حقیقت تاکید میکند. ونوم ۲ با اینکه در اکثر دقایق از لحاظ کیفیت تولید بیشتر شبیه یک ویدیو سطح پایین پخششده در اینترنت است، میخواهد کارهای سینمایی پرشماری را انجام بدهد. این اثر در فیلمنامهی خود حتی چند جمله برای خاکستری جلوه دادن یک قاتل جانی هم کنار گذاشته است؛ تا ماجرا صرفا به دعوای یک سیمبیوت قرمز با یک سیمبیوت مشکی خلاصه نشود.
(از اینجا به بعد مقاله، بخشهایی از داستان فیلم Venom: Let There Be Carnage را اسپویل میکند)
همینجا به سرعت متوجه از بین رفتن یکی از بهترین دفاعیههایی میشویم که فیلم Venom: Let There Be Carnage میتوانست برای خود دستوپا کند. در سال جاری میلادی وقتی عدهای بهشدت به جزئیات داستانگویی Godzilla vs. Kong اعتراض کردند، افراد علاقهمند به اثر با منطقی قابل فهم گفتند که از مبارزهی یک گوریل بسیار بسیار بزرگ با هیولای نفساتمی معروف چه انتظاری داشتید؟ انصافا هم اگر کسی برای دیدن نبرد این دو سراغ گودزیلا علیه کونگ کونگ برود، به احتمال زیاد ناامید نمیشود. ولی ونوم ۲ حتی چنین توجیهی هم ندارد. زیرا نهتنها نمیخواهد صرفا یک فیلم بیکلهی کامیکبوکی باشد، بلکه اصلا اکشنها واقعا بخش اندکی از آن را تشکیل میدهند.
دعوای بین ادی و ونوم، افسردگی ونوم و صحبت او در یک مکان عمومی، تلاش یک ژورنالیست برای موفقیت دوباره، عمیق جلوه دادن کسدی با فرو بردن جملات نویسندههای بزرگ در حلق او، نیاز سیمبیوت به شکلات، برخورد متفاوت ادی و ونوم با دو مرغ در مقاطع متفاوت، چند دقیقهی متمرکز روی وضعیت زندگی عاشقانهی دختر مورد علاقهی ادی و شعلهوری آتش سوزان علاقهی یک زن و مرد دیوانه که از کودکی مورد ظلم و اذیت قرار گرفتند. فیلم Venom ۲ از همهی اینها تشکیل شده است که در مجموع دقایقی بیشتر از کل سکانسهای اکشن فراموششدنی آن را به خود اختصاص دادهاند.
راه فیلم برای انجام همهی این کارها چیست؟ ادای انجام آنها را درآوردن. ونوم ۲ کوچکترین ارزشی برای خلق تجربهی سینمایی درست قائل نیست و صرفا از بیننده انتظار تبعیت دارد. وقتی به مخاطب دستور میدهد که وجود عشق دیوانهوار بین شرایک و کلیتوس را بپذیرد، بیننده باید به نشانهی تایید سر تکان بدهد. وقتی ناگهان کلیتوس سخنان احساسی را به زبان میآورد، تماشاگر باید قدردادن داستانگویی ونوم ۲ باشد. به همین خاطر لحظات فیلم انقدر جداشده و بیربط به یکدیگر هستند که در اصل حماقت حاکم بر همهی آنها باعث میشود بفهمیم که به یک فیلم ثابت تعلق دارند.
این وسط حتی فرضهای تحمیلشده به مخاطب هم بارها نقض شدهاند. مثلا در ابتدای اثر متوجه چند مدل تاکید روی دیوانگی ۱۰۰ درصدی کلیتوس کسدی میشویم؛ طوری که بفهمیم او هیچ حد و مرزی برای خود ندارد. بعد در سکانسی که کارنیج میخواهد زن مورد علاقهی ادی را بکشد، شرایک به او میگوید که دارد از حد فراتر میرود. کلیتوس هم که نمیخواهد از حد فراتر برود، از درون مشغول مخالفت با کارنیج میشود. همهی این اتفاقات رخ دادهاند تا ادی بتواند برای ونوم دربارهی اهمیت اتحاد صحبت کند.
انتقاد جدیتر را باید به این وارد کرد که فیلم عملا با شلختگی و بیهنری خود، به بسیاری از داستانگوییهای مرسوم و هدفمند سینمایی توهین کرده است. برای نمونه طرحی مثل پس زده شدن یک نفر از بین افراد مورد علاقهی خود، یک موضوع داستانی بسیار جدی است. بارها در آثار مختلف دیدهایم که چنین شخصیتی قدم به یک جمع ناشناس بگذارد و از پذیرفته شدن، خوشحال شود.
در ونوم ۲ سکانسی خالی از هرگونه جذابیت را با محوریت قرارگیری ونوم در چنین شرایطی میبینیم. این وسط چند نفر توسط او نابود میشوند، وی حرفهایی کپیشده از روی آثار سینمایی و تلویزیونی دیگر را میزند و درنهایت مخاطب ماتومبهوت که اصلا چنین سکانسی به چه دلیل ساخته شد. زیرا حتی ذرهای بار کمدی هم ندارد؛ البته منهای این حقیقت که شدت بد بودن ونوم ۲ در بسیاری از لحظات، شرمآور و خندهآور است.
حالا به تاکید جدی فیلمنامه روی مورد سواستفاده قرار گرفتن از کلیتوس در کودکی توجه کنید که چگونه در آخر با بلعیده شدن ناگهانی او به سخره گرفته میشود. چنین مسئلهای به هیچ عنوان مناسب تمسخر نیست. تازه حتی اگر شوخیبردار هم بود، یک کمدی سیاه قدرتمند میتوانست به آن بپردازد؛ نه فیلمی که نقطهی اوج فیلمنامهنویسی کمدی را در کشیده شدن پرسرعت نقاشیها توسط ونوم و «پیکاسو» خطاب شدن او میداند.
(پایان بخش شامل اسپویل)
ونوم ۲ اثری نیست که حتی یک بار بتواند با داستانگویی، احساس قابل توجهی را در وجود مخاطب برانگیزد. ولی بعد از تماشای آن نمیشود برای اعضای تیم ساخت ناراحت نشد؛ حتی با اینکه پول قابل توجهی به جیب زدهاند. تام هاردی و وودی هارلسون بازیگرهای قابل احترامی هستند و میشل ویلیامز یک هنرمند جدی محسوب میشود که چند درام سینمایی ماندگار در کارنامهی او به چشم میخورند. چهقدر تلخ که این افراد باید در حد اسم و چهرهی خود پایین بیایند؛ اجسامی که گاهی جلوی دوربین و گاهی روی پوستر قرار گرفتهاند تا مردم به سینماها بیایند و هیچکدام از کارهای انجامشده توسط آنها طی دقایق این فیلم را نباید بازیگری خطاب کرد.
یادتان میآید که در رابطه با فردی گفتم که عامدانه تیر به سمت در و دیوار میزند تا خیلیها او را مسخره کنند و بخندند؟ آن ماجرا یک بخش دیگر هم دارد. زیرا برخی از تیرها در چشم افرادی فرو میروند که ابدا لودگی او را خندهدار نمیدانستند.
منبع: زومجی